alem

آخرین اخبار در مورد حنان سالمی

دوستان سلطان طوس با گل‌های سرخ به دیدارش آمدند!/ روایتی از آبی‌پوشانی با دل‌هایی آسمانی

به قول آقای اکبری که موهایش به سفیدی دندان‌هایش بود و در ازدحام آمدنشان، یک کیسه برای کفش‌هایم از خادم گرفت: «دوستمان دارد دخترم! حتی بیشتر از خودمان! وگرنه ما کجا و گل آوردن برای سلطان طوس کجا؟!» خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: خوشا به حالشان! دوست‌شان دارد و این را خوب می‌دانند. برق چشم‌هایشان که از توی خیابان به برق گنبد طلا گرفت، گویای همین راز بود. عاشقی می‌کردند با پرچم سبز عل ...

گهواره‌هایت را تکان بده «فلسطین» و لالایی بخوان/ لالایی فتحِ «خیبر» به دست «حیدر»!‌

گوش تو با ماست مادر؟ صدایمان را می‌شنوی ای سرزمین پیامبران؟ پس تا آن روز، گهواره‌هایت را تکان بده فلسطین و بلند لالایی بخوان. لالاییِ «فتح خیبر به دست حیدر». آن‌ها هزاران سال است که از داستانِ دستانِ مردان ما می‌ترسند. خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: و یاد می‌کنم خواهران و برادرانم را در مسجد الأقصی. آن‌گاه که چشم در چشم شیاطینِ تا بن دندان مسلح، کلام خدا را بر سینه‌هاشان فشردند و ب ...

سلام، بِرسابه اینجاست؟/روایت جست‌جوی روزنه‌های امید در کوچه‌ای بلند و بن‌بست

وقتی من را دید، به خیال اینکه دشتِ اول صبحم و شاید آمده‌ام برای ماشین مدل بالایم روکش جدید بخرم تلفن را قطع کرد. چشم‌هایش می‌درخشید:  «جانم عزیزم، مدل ماشینتون چیه؟» خندیدم و عکس برسابه را نشانش دادم: «سلام، برسابه اینجاست؟» خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: کمی جلوتر از خیابان امیرکبیر غربی و حوالی اکباتان گیر افتاده بودم. دور و برم تا چشم کار می‌کرد پر از مغازه‌های ابزار فروشی و موت ...

هیات دخترانه‌ی بهشت ثامن الائمه/ اینجا، دخترهای نوجوان، به عشق شاه خراسان، هیات‌داری می‌کنند

سراسیمه دویدم بیرون. گفتم: «بله حاج آقا؟ طوری شده؟!» اخم کرد: «ما نمی‌توانیم فردا اینجا را به شما بدهیم!» خیلی ناراحت شدم. جواب شور و ذوق بچه‌هایی که فکر می‌کردند دعوتیِ آقا امام رضا (ع) هستند و داشتند تلاش می‌کردند که امام رضایی شوند را چه می‌دادم؟ خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: «سمیه خانم» صدایش می‌زنند. مهربان است و خوش خنده و صمیمی. وسط برف سنگین زمستان، یک استکان چای لب سوز بر ...

میهمان شاه خراسان/ تو کیستی؟ شریک غم اهل عالمی!

در صف انتظار برای ملاقات شاه خراسان می‌ایستم. قدم‌ها کوتاه است و دل‌ها ملتهب و چشم‌ها پریشان. پاهایم می‌لرزد و چشم‌هایم اشک می‌شود و استاد کریمخانی توی سرم روضه می‌خواند: «تو کیستی؟ شریک غم اهل عالمی، در خاک طوس کعبه‌ی اولاد آدمی...» دلم آشوب می‌شود ولی آرامم! همان حس تناقض دوستداشتنی مخصوص حرم. خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: عبا کشان می‌روم. از بست پایین خیابان شهید نواب صفوی. در ...

جاده‌ی شط الفرات/ اینجا برای رسیدن به حسین (ع) اعدام می‌شدند!

هرکس که به زیارت می‌رفت، دستش را می‌بریدند، اما می‌رفتیم؛ به زندان می‌انداختند، اما می‌رفتیم؛ تا اینکه اعدام‌ها شروع شد، ما صدها سال بعد از واقعه‌ی عاشورا دوباره به قافله‌ی امام حسین (ع) برگشتیم و خون دادیم، آنقدر خون دادیم که صدام خون‌خوار، عاصی شد و دیگر نمی‌دانست با ما چه کند. به گزارش خبرگزاری فارس از عراق؛ حنان سالمی:  از مسجد سهله که حرکت کردم به روستای «زَرگه» رسیدم، روستایی که آخرِ آن یک د ...